انبار غذا. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). مطبخ. آشپزخانه: ز گنجور و دستور بستد کلید خورشخانه و خمره های نبید. فردوسی. کلید خورش خانه پادشا بدو داد دستور فرمانروا. فردوسی. خورش خانه پادشاه جهان گرفت آن دو بیدار خرم نهان. فردوسی. خورشخانه در خان او داشتی تن خویش مهمان او داشتی. فردوسی
انبار غذا. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). مطبخ. آشپزخانه: ز گنجور و دستور بستد کلید خورشخانه و خمره های نبید. فردوسی. کلید خورش خانه پادشا بدو داد دستور فرمانروا. فردوسی. خورش خانه پادشاه جهان گرفت آن دو بیدار خرم نهان. فردوسی. خورشخانه در خان او داشتی تن خویش مهمان او داشتی. فردوسی
دهی از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان که در 48هزارگزی شمال باختری قوچان واقع است. کوهستانی و معتدل است و 87 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان که در 48هزارگزی شمال باختری قوچان واقع است. کوهستانی و معتدل است و 87 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
کتخدا. خداوند خانه. (آنندراج) : چو از دل رفت شیرین جان چه باشد چو خصم خانه شدمهمان چه باشد. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده بفروش خانه من با خانه خصم خانه. امیرخسرودهلوی (از آنندراج). چند گوئی ز خانه کعبه کار با خصم خانه افتاده ست. میر حسن دهلوی (از آنندراج)
کتخدا. خداوند خانه. (آنندراج) : چو از دل رفت شیرین جان چه باشد چو خصم خانه شدمهمان چه باشد. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده بفروش خانه من با خانه خصم خانه. امیرخسرودهلوی (از آنندراج). چند گوئی ز خانه کعبه کار با خصم خانه افتاده ست. میر حسن دهلوی (از آنندراج)
خانه ای که ازنی بوریا سازند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، خانه ای که بر در و پنجرۀ آن خارشتر بندند و آب بر آن پاشند تا هوا و نسیم سردبدرون آن آید. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : همی بینیم که مردمان مرگرمای سخت را بشتافتن بخانه ها و زمین کنده و خشن خانه ها و خوردن طعامها و شراب که حرارت طبیعی را از تراکیب مردم دفع کند... دفع همی کنند. (جامعالحکمتین ص 71 از حاشیۀ برهان قاطع)
خانه ای که ازنی بوریا سازند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، خانه ای که بر در و پنجرۀ آن خارشتر بندند و آب بر آن پاشند تا هوا و نسیم سردبدرون آن آید. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : همی بینیم که مردمان مرگرمای سخت را بشتافتن بخانه ها و زمین کنده و خشن خانه ها و خوردن طعامها و شراب که حرارت طبیعی را از تراکیب مردم دفع کند... دفع همی کنند. (جامعالحکمتین ص 71 از حاشیۀ برهان قاطع)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کربه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کَرَبَه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)