جدول جو
جدول جو

معنی خوک خانه - جستجوی لغت در جدول جو

خوک خانه
(نَ / نِ)
محل زندگی خوک. جایی که خوک را در آن نگاهداری می کنند:
بیت المقدس است دل تو بنور دین
وه تا نه خوک خانه کند کافر فرنگ.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خانه ای که در آن پرده های کتان می آویختند و برای خنک شدن هوا آن ها را مرطوب می کردند، خانۀ تابستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلوت خانه
تصویر خلوت خانه
خانۀ خالی از اغیار که بیگانه در آن نباشد، در تصوف محل رازونیاز سالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوک دانی
تصویر خوک دانی
جایی که در آن خوک ها را نگه داری می کنند، کنایه از جای کثیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حوض خانه
تصویر حوض خانه
اتاق و جایی در زیر ساختمان که دارای حوض باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشک نانه
تصویر خشک نانه
نانی که بدون نان خورش خورده می شود، برای مثال چون روز گردد می دود از بهر کسب و بهر کد / تا خشک نانۀ او شود از مشتری تر نانه ای (مولوی۱ - ۸۶۹)
فرهنگ فارسی عمید
خانۀ تابستانی که با بوته های خس درست می کردند و در تابستان آب بر آن می پاشیدند تا خنک شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خم خانه
تصویر خم خانه
خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، کنایه از میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / پِ نَ / نِ)
پستخانه
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ رِ نَ / نِ)
انبار غذا. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). مطبخ. آشپزخانه:
ز گنجور و دستور بستد کلید
خورشخانه و خمره های نبید.
فردوسی.
کلید خورش خانه پادشا
بدو داد دستور فرمانروا.
فردوسی.
خورش خانه پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار خرم نهان.
فردوسی.
خورشخانه در خان او داشتی
تن خویش مهمان او داشتی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا نَ / نِ)
خانه خواب. اطاق خواب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چُ رَ نَ / نِ)
دهی از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان که در 48هزارگزی شمال باختری قوچان واقع است. کوهستانی و معتدل است و 87 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ / نِ)
کریزگاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولک و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ مِ نَ / نِ)
کتخدا. خداوند خانه. (آنندراج) :
چو از دل رفت شیرین جان چه باشد
چو خصم خانه شدمهمان چه باشد.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج).
چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده
بفروش خانه من با خانه خصم خانه.
امیرخسرودهلوی (از آنندراج).
چند گوئی ز خانه کعبه
کار با خصم خانه افتاده ست.
میر حسن دهلوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ شَ نَ / نِ)
خانه ای که ازنی بوریا سازند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، خانه ای که بر در و پنجرۀ آن خارشتر بندند و آب بر آن پاشند تا هوا و نسیم سردبدرون آن آید. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : همی بینیم که مردمان مرگرمای سخت را بشتافتن بخانه ها و زمین کنده و خشن خانه ها و خوردن طعامها و شراب که حرارت طبیعی را از تراکیب مردم دفع کند... دفع همی کنند. (جامعالحکمتین ص 71 از حاشیۀ برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ / نِ)
کنایه از مردم متکبر باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج). کنایه از مردم متکبر و ممسک باشد. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(خِ نَ / نِ)
خانه ای که از خشت بنا شده باشد:
شه در این خشت خانه خاکی
خشت نمناک شد ز غمناکی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ /نِ)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کربه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ نَ / نِ)
جای توالت و آرایش زنان. رجوع به بزک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوا خانه
تصویر دوا خانه
جایی که دوا سازند دارو خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رود خانه
تصویر رود خانه
زمینی که سیلاب رود در آن جاری باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور خانه
تصویر زور خانه
جایی که در آن ورزشهای قدیمی کنند باشگاه ورزشهای باستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصم خانه
تصویر خصم خانه
کتخدا خداوند خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسک دانه
تصویر خسک دانه
تخم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشک خانه
تصویر توشک خانه
اطاقی که در آن وسایل خوابیدن و جامه های پوشیدنی گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیک خانه
تصویر پیک خانه
پستخانه پست خانه چارپار خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قور خانه
تصویر قور خانه
اسلحه خانه سلاح خانه زراد خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوش خانه
تصویر قوش خانه
باشخانه بازخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوض خانه
تصویر حوض خانه
((حُ. نِ یا نَ))
زیرزمین خانه که در آن حوض باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوک دانی
تصویر خوک دانی
محلی که خوکان در آن زندگی کنند، جایی کثیف و نامناسب برای زندگی و سکونت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلوت خانه
تصویر خلوت خانه
((نِ))
جای آسایش، اطاق مخصوص، شبستان، نمازخانه
فرهنگ فارسی معین
آشپزخانه، مطبخ، مطعم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شبستان، حرم، خلوتگاه، خلوتکده، خلوت سرا، اطاق مخصوص، نمازخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش آواز
فرهنگ گویش مازندرانی
خانه ی تو
فرهنگ گویش مازندرانی